Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 38 (2946 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
etliche U عده زیادی
mehrere U عده زیادی
mancherlei U عده زیادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Viele Leute wurden verletzt. U مردم زیادی آسیب دیدند.
Der Koch ist recht großzügig mit dem Salz. U آشپز خیلی زیادی از نمک استفاده می کند.
Er hat schon längst seine Dienstzeit in der Firma abgemacht. U او [مرد] مدت زیادی است که خدمت خود را در کارخانه کاملا انجام داده است.
Er nahm seinem Gegenüber beim Poker große Summen ab. U او [مرد] در بازی پوکر پول زیادی از رقیبش برد.
etwas einstreichen U پول [زیادی] در آوردن
abräumen U پول [زیادی] در آوردن
absahnen U پول [زیادی] در آوردن
einstreifen U پول [زیادی] در آوردن [دراتریش]
abcashen U پول [زیادی] در آوردن [دراتریش]
abtischen U پول [زیادی] بدون ملاحظه به دیگران در آوردن [در سوییس]
Sie wollen wohl Ärger? U مگر سرت به گردنت [تنت] زیادی می کند؟
sehr zu Jemands Ärger U برای کسی دچار غم و غصه زیادی شدن
Jedes weitere Wort erübrigt sich. U هر اظهار نظر بیشتری زیادی است.
so viele; dass ... U آنقدر زیاد که ... [به تعداد زیادی که ...]
Es ist viel los. U اینجا فعالیتهای زیادی [گوناگونی] است.
das Rad neu erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
das Rad noch einmal erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
unendlich viele U تعداد بسیار زیادی
Der Körper [Kreislauf] von Sportlern ist in hohem Maße belastbar. U بدن [گردش خون] یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
Die Anwesenheit ihres Lehrers bereitete ihr einiges Unbehagen. U بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
eine ganze Anzahl Leute U عده زیادی از مردم
eine ganze Menge Leute U عده زیادی از مردم
Die Touristen sind in diesem Sommer massenweise ausgeblieben. U این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
übermäßig <adv.> U زیادی
allzu [sehr] <adv.> U زیادی
das Land vor große Probleme stellen U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
das Land vor große Probleme stellen U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
Großaufgebot {n} U تعداد زیادی [از افراد پلیس و یا غیره]
mit einem Großaufgebot <adv.> U با یک نیروی زیادی
Charakterstück {n} U اثر نمایشی [که در آن به شخصیت بازیگران اهمیت زیادی داده می شود]
Auswuchs {m} U گوشت زیادی
das Maul aufreißen <idiom> U زیادی حرف زدن
Füllwort {n} U حرف زیادی
Nicht wenige ... U تعداد زیادی [از مردم]
überschätzen U زیادی تخمین زدن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com